چه کنیم تا فرزندمان سنگهای زندگیاش را درست بچیند؟

بخش اول : داستان سنگها
معلم در حالی که جعبه ای در دست داشت، وارد کلاس شد. دانشآموزان به احترامش ایستادند. معلم آنها را دعوت به نشستن کرد و و جعبه را روی میز گذاشت. چشمان کنجکاو بچهها به دنبال محتویات جعبه بود!
اندکی بعد، معلم با همان لبخند همیشگی، درس را شروع کرد؛ ولی این بار به شکلی متفاوت : او در برابر چشمان متعجب دانشآموزان، در جعبه را باز کرد و یک ظرف شیشهای بزرگ و چند قلوه سنگ بزرگ را از داخل جعبه بیرون آورد و تا جایی که میشد، داخل ظرف را با سنگهای بزرگ پر کرد. سپس از دانش آموزان پرسید: آیا این ظرف پر است؟
همه شاگردان گفتند: بله.
معلم نگاه معنیداری به آنها کرد و مقداری سنگریزه از داخل جعبه بیرون آورد و داخل همان ظرف ریخت. ظرف را اندکی تکان داد. سنگریزهها به آرامی در فاصلهی باز بین سنگ های بزرگ قرار گرفتند. او این کار را آنقدر ادامه داد تا دیگر سنگریزهای جا نشود. سپس دوباره از شاگردان پرسید: آیا ظرف پر است؟
شاگردان این بار با قاطعیت گفتند: بله. الان ظرف پر است!
این بار معلم ظرفی از شن و ماسهی دریا را از جعبه بیرون آورد و داخل ظرف شیشه ای ریخت و به آرامی تکان داد. ماسهها همهی جاهای خالی را پر کردند. او یک بار دیگر پرسید: آیا ظرف پر است؟
این دفعه شاگردان با نگاهی متعجب، یکصدا گفتند: بله!
دانشآموزان منتظر شنیدن درستی جوابشان بودند که حرکت آخر معلم، همه را سر جایشان میخکوب کرد! معلم یک بطری آب از داخل جعبه بیرون آورد و روی همه محتویات داخل ظرف شیشهای خالی کرد. آب، فضای بین سنگهای بزرگ، سنگریزهها و شن و ماسه را پر کرد.
این بار در برابر چشمان حیرت زدهی دانش آموزان، طنین صدای محکم و با صلابت معلم در کلاس پیچید: حالا ظرف پر است!
سپس ادامه داد: میدانید مفهوم این نمایش چیست؟ این ظرف شیشه ای، نمایی از عمر شماست. محتویات داخل شیشه هم، زندگی شماست. چگونگی پر کردن این شیشه، نشان دهندهی این است که چطور زندگی می کنید…
نفسها در سینه حبس شده بود و همهی نگاهها به دهان معلم دوخته شده بود.
معلم ادامه داد: سنگ های بزرگ، مهمترین ارزشها در زندگی شما هستند! یعنی باید به آنها اولویت بدهید. اگر از ابتدای رسیدن به سن تکلیف، سعی کنید سنگهای بزرگ زندگی را بشناسید و به موقع در ظرف عمر خود بگنجانید، هیچ وقت دچار حسرت نخواهید شد! این سنگهای بزرگ، جلب رضای خدا، اهمیت به فرمایشات ائمهی معصومین علیهم السلام، نماز، احترام به والدین و بزرگترها، صداقت، امانتداری و … است.
اما سنگریزهها، سایر ارزشهای قابل اهمیتاند: شغل خوب و کسب درآمد، تحصیل، داشتن خانه، یادگیری زبان انگلیسی، داشتن خودرو، انفاق و بخشش به دیگران و حفظ سلامتی و …
شن و ماسه هم ارزشهایی هستند که اهمیت کمتری دارند : منطقهی محل سکونت، نوع غذا و لباس و …
آب هم، بیانگر مسائل پیش پا افتاده ای در زندگی است که واقعا ارزش وقت گذاری و توجه زیاد ندارد: رنگ لباس، ست بودن لباسها، مارک بودن لباس و ساعت و عینک و… ، مدل تلفن همراه، ناراحتی از حرف این و آن، سرگرمیهای آنلاین، کینه، حسد، دلخوری، ناراحتی و …
معلم ، در برابر نگاه تحسینآمیز دانش آموزان، ادامه داد: یادتان باشد؛ اگر این آزمایش را برعکس کنیم، یعنی اگر ارزشها را درست تشخیص ندهیم، هیچ وقت در ظرف عمرمان، جایی برای سنگهای بزرگ باقی نمیماند و دچار حسرت می شویم. اگر ظرف را ابتدا از آب پر کنیم و بعد شن و ماسه را به ظرف اضافه کنیم، جایی برای سنگریزهها هم نخواهد ماند، تا چه رسد به سنگهای بزرگ! پس اگر با کارهای کوچک (شن و ماسه و آب) خود را خسته کنید و زندگی خود را با کارهای کم اهمیت پر کنید، واقعا متضرر میشوید!

بخش دوم : وظیفهی والدین
داستان فوق به خوبی نشان میدهد که آموزش ارزشها به نوجوانان چقدر اهمیت دارد. پس از آشنایی آنها با این ارزشها، وظیفهی مهمتر ما آموزش چیدمان این ارزشها به ترتیب اهمیت است؛ به گونهای که هیچگاه ارزش بالاتر فدای ارزش پایینتر نشود.
دروغ گفتن برای دستیابی به یک موقعیت اجتماعی، مثالی از فدا شدن یک ارزش بالاتر برای یک ارزش کماهمیتتر است!
شیشهی عمر هر کسی بالاخره روزی خواهد شکست و عمرش به پایان می رسد. ارزش و بهرهی واقعی از آنِ کسی است که سنگهای بزرگش بیشتر باشد و آنها را در ظرف زندگی به درستی جای بدهد …
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.